کاروان

کفش های میرزا نوروز

دکتر گفت : مشکل انعقادخون داری باید بری یک آزمایش ویژه ! گفتم : میدونم سرطانه دیگه !! آقای دکتر توروخدا بچه هام کوچکند کمکم کن نمیرم . خندید و گفت : ای بابا .... گورستان هم  جوان لازم داره . اگر قرار باشه همه پیر بشن و بمیرن برن اونجا دیگه هیچکس به پیر مرده ها سر نمیزنه . ....... راستش دلم گرفت . به این ور و آن ور مطب نگاه کردم و گفتم : آقا ی دکتر اون کفش های کهنه ی زیر میز مال شماست ؟ گفت : آره چطور مگه ؟ گفتم : اینکه از کفشهای میرزانوروز هم بدتره . این همه پول از مردم میگیری به قبر که نخواهی برد . یه جفت بخر . خندید و گفت : تو با این زبانت مطمئن باش حالا حالاها نخواهی مرد .

 

+   کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ٤:٠٠ ‎ب.ظ ; ۱۳٩۱/٧/۱۳

design by macromediax ; Powered by PersianBlog.ir